تصوف در جوامع غربی

در قسمت های قبلی و در سلسله مباحث تصوف عصیانی تمدن به طور مفصل به بیان دیدگاه تصوف پرداخته شد. اما متاسفانه باید گفت نهضت تصوف در ایران توسعه یافت و امروز در کمال تاسف باید گفت که به ممالک غربی هم رسوخ کرده ، غرب نیز آنرا پذیرفت و بشکلی دیگر در آورد!!

«اگزیستانسیالیزم» متاثر از تصوف است و بنای این فلسفه از تصوف اقتباس شده است. لیکن چون فلسفه هم مانند بشر سیر تکاملی طی می کند و به مرور ایام تغییر شکل می دهد و گاه شاخه فرعی آنچنان نضج می گردد که «اصل» فدای «فرع» می شود.
و باید گفت در عصر بیمها و امیدها، فلسفه جدید نیز چنین شده است.
در مکتب تصوف تلاش انسان برای  پی ریزی بنیان خوشبختی و تجدید وجود منهدم خویش ، تلاشی است مقدس که به برکت آن بسیاری از دردها و رنجهای بشری زائل شده است. جوانان غربی به منظور رهایی از دردهایی که زاییده تمدن جدید است، پناهگاه می جویند. تاسف بار تر این که جوانان غربی با نماز و روزه و ریاضت و چهله نشینی آشنایی ندارند و تنها به حرکات و رفتار اجتماعی صوفیان می نگرند ، رفتارهایی همچون: گوشه نشینی، دوری از خلق، صحبت نکردن بامردم،‌حلقه های دراویش و شب نشینی های زاویه نشینان و...... . که غربی ها با دیدن این حرکات افکار و عقاید خطر ناک زیر را نتیجه گرفتند:
انسان به سر شکستگی ابدی محکوم است، وجود او باطل و حیاتش بیهوده است، خوشبختی او سرابی و زندگی او عزابی است، حیات ما تکرار بی خردانه ای است و لفظ خوشبختی بزرگترین دروغی است که انسان ساخته است و......... .

و همین تفکر مرگبار است که غربی ها را به عقاید هیچی و پوچی نزدیک می کند و عصر واژگونی ارزش ها را شکل می دهد و همین تفکر است که حالا نه تنها در جوانان غربی نفوذ کرده بلکه پای فراتر نهاده و در خانواده های غربی و حتی باید گفت در بسیاری از خانواده های مرفح ایرانی نیز نفوذ یافته و زندگی اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار داده: بی بندوباری، هیچی، پوچی، بی فرجامی، ژولیدگی و آشفتگی، واژگان فریبنده ایست که جوانان بی هدف را جلب کرده و هر روز و هر ساعت ، مظاهر گوناگن آنان را می بینیم و می شنویم.
امروزه شعارهایی همچون «عشق همه چیز است»، «عشق بورز»، «عریانی را حمایت نما»، «هر که مرا بخواهد....» و «لخت شو» در جوامع غربی ورد زبان خاص و عام است و اندوه ناک تر آنکه در ایران نیز جدیدا چنین شعار هایی زمزمه می شود!!!
امروزه از هم می پرسیم که جهان چرا اینگونه شده است؟! چرا جوانان به بی بندوباری روی آورده اند؟! در حالی که پاسخ قانع کننده ای برای خود نمی یابیم، سر به جیب تفکر فرو می بریم و مهر خاموشی بر لب می زنیم و به فلسفه ی «« این نیز بگذرد»» پناه می بریم!!!! در حالی که کافی است برای پاسخ به این سوالات قدری بیشتر در مورد اتفاقات اطرافمان تامل کنیم!.

التماس دعا

 

 


+ نوشته شده در   شنبه 87/3/18;ساعت  2:34 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()